04:09

ساخت وبلاگ

امکانات وب

گه می خورَد درخت اناری که باغچه، نشستم و بهش گفتم بشین یه شعر بخونم واست، بعدش هم قاه قاه خندیدم از مراتب کسمغزی خودم، هزار تومن پولی نیست که آدم اتفاقی رو تماشاچی کنه، سر خم کرد روی شونۀ راستش، نشست، منزجرم کرد نشستن اش، عادت ندارم در معدود لحظاتی که غافلگیر می کنم غافلگیر بشم، شعر نصفه رو وا دادم، یه قطعۀ فاخر و مردمی خوندم براش؛ مسلما از ایرج میرزا، بیستون قرمز کشیدم باهاش، و برای اولین بار احساس کردم نسبت به این آشغالی که من تو زندگیم می کشم، همیشه اون بیرون، یه چیز آشغال تر هم هست، خنده اش خشک شد وسط شعر؛ قاتی اخم و دود سیگارش، در فقه من کسی که توی کمتر از ده دقیقه دوبار غافلگیرم کنه عین نجاسته، خودمُ تطهیر کردم ازش، حوصله نداشتم، پیش نمی اومد، شعر مثل عشقه، مثل شاشه؛ باید بگیره، نمی گرفت، یعنی بعد از اون دوره های پیش پا افتادگی که آدم واسه استاد و رانندۀ سرویس و حراست دانشگاه و همکلاسی های چاق و لاغرش شعر خفیف و هزل عفیف میگه و برگه برگه دست به دست میشه تو لابی و پیش خودش فکر میکنه پرچم زده رو هیمالیا، شاش بند شده بودم، یهو تو اتوبوس تندروها، تو ترافیک ولیعصر سنگ انداختم، فاتح مستراح کیفیتم شدم، اونقدری که چند ساعته شکلِ مباهات گرفته صورتم؛ شکلِ ایموجی زردهای مسنجر مرحوم، یک جور کیف ناکی میشه برم و پشت در دستشویی های پارک بنویسمش، توی در مینی بوس خطی های شمال؛ زیر سلفون های سبز؛ کنار عکس شیلا خداداد و نیکی کریمی، میشه رو کاشی سفیدهای قهوه خونه ها نوشتش؛ زیر تابلوی اون پیرمرده که پشت همۀ قلیون ها نشسته و نگات میکنه، چپق میکشه و سر کج کرده و مشتشُ گذاشته زیر گونه اش، غافلگیرت نکنه اگه یه روزی، همین شعرُ کامل کردم و بردم روی سن؛ انتلکچوال دات اورگ؛ عام المنفعه، بدون بلیط های چند ده هزار تومنی، شک ندارم این یکی دیگه حتما می فروشه، چند ده هزار تومن، خیلی ها رو تماشاچی میکنه کوریون...
ما را در سایت کوریون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6chorion0 بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1395 ساعت: 19:13